شب بخیر
و شب بخیر به استخوان ترقوهات که نبوسیدمش،
که پناه ندادمش
و گذاشتم پرندهای باشی
که بعدها از رسیدن به دستهای دیگری
شاد است...
شب بخیر به بستر سردی
که آتشش نزدیم
زیرا دیر شده بود برای کشف آتش،
و یکی از ما
بسیار پیشتر منقرض شدهبود...
شب بخیر به اولین سلام
و هزاربار خداحافظ،
و بهشت و جهنمی
که میان این دو حرف ساختیم...
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم مهر ۱۴۰۴ ساعت 12 AM توسط عِف..
|