و شب بخیر به استخوان ترقوه‌ات که نبوسیدمش،

که پناه ندادمش

و گذاشتم پرنده‌ای باشی

که بعدها از رسیدن به دست‌های دیگری

شاد است...

شب بخیر به بستر سردی

که آتشش نزدیم

زیرا دیر شده بود برای کشف آتش،

و یکی از ما

بسیار پیش‌تر منقرض شده‌بود...

شب بخیر به اولین سلام

و هزاربار خداحافظ،

و بهشت و جهنمی

که میان این دو حرف ساختیم...